من و تو شباهت های متفاوتی باهم داریم:
هر دو شکستیم؛ تو قلب مرا، من غرورم را.
هر دو رقصیدیم؛ تو با دیگری، من با سازهای تو.
هر دو بازی کردیم؛ تو با من، من با سرنوشتم
و در آخر هر دو پی بردیم.
تو به “حماقت” من، من به “پست” بودن تو.
آری، این شباهت های متفاوت هر روز آشکارتر می شود..
آنقدر از خوبیهایش برای دیگران گفته بودم
که حالا وقتی سراغش را میگیرند
خجالت میکشم بگویم
"تنهایم گذاشت
خــــــدایـــــــــــا
التمــــــاست میکنـــــــم
همه دنیـا ارزانی دیگران
ولـــــــــــی
آنکه دنیــــــای من است
مــــال دیگران نباشد
به یاد تو بودن
چه کم خرج است
"نه خواب میخواهد"
"نه خوراک "
اگر عشق، عشق باشد
زمان، حرف احمقانهای است…!
[فروغ فرخزاد]
گاهی دلم برای باور های گذشته ام تنگ می شود ;
گاهی دلم برای پاکی های کودکانه ی قلبم می گیرد
گاهی آرزو می کنم :
ای کاش دلی نبود ;
تا تنگ شود ...
تا بشکند ...
تا خسته شود خسته !!!
آرامشی میخواهم
خلوتی میخواهم...
تو باشی و من
در کنار هم
تو سکوت کنی و من گوش کنم
و من آرام بگویم *دوستت دارم*و تو گوش کنی
و آرام بگویی: من بیشتر...
بودنت را دوست دارم
وقتی دست دور کمرم حلقه میکنی...
و مرا به آغوشت سفت میفشاری... و وادارم میکنی
که به هیچکس فکر نکنم...
جز تو...
تویى که میگى: دیگه مثل من پیدا نمیکنى!
واقعا فکر میکنى بعد از تو، دنبال یکى مثل تو میگردم !؟
ﺗﻌﺠﺐ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻫﻨﻮﺯ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ ﻧﮑﺮﺩﻡ
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫِﺸﻮﻧﻮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ
ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ,,,
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ “ﺧﺪﺍ ” ﺧﻮﺩﺵ ﺑﯿﺎﺩ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭﺍﺳﻪ ﺗﻀﻤﯿﻨﺖ !
ﯾﺎ ﺷﯿﻄﺎﻧﻮ ﺑﻔﺮﺳﺘﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺗﻘﺼﯿﺮﺕ !
. . .
ﺩﯾﮕﻪ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﺪﺍﺭﻩ . . .
“ ﺧـــــــــــــــــــﺮﺍﺏ ﺷﺪ ﺗـــــــــــــــــﺼﻮﯾــــــــــــــــــــــــــﺮﺕ
میان انسان و شرافت رشته باریکی وجود دارد
و اسم آن "قـــــــول" است....
ما به هم قول دادیم مگه نه؟؟؟
می گویند : شاد بنویس ...
نوشته هایت درد دارند!
و من یاد ِ مردی می افتم ،
که با کمانچه اش ،
گوشه ی خیابان شاد میزد...
اما با چشمهای ِ خیس ... !!
بزرگترين حماقت زندگي
مي تونه اين باشه که ...
به کسي که اشکاتو مي بينه و بي اعتنا ميره ،
براي بار دوم اعتماد کني ...!
عشــــ♥ــــق یــ ـعنـﮯ:
وقــتـﮯ ازت پـ ــرسیــבטּ
چــﮧ نســبتـﮯ بـ ــا آقـ ـآ בارﮮ?؟
سـ ـرت رو بـالـآ بــگیرﮮ
و شجــاعانـﮧ بگـﮯ عشقمه
مهم نیست عمر "کوتاه" باشد ، یا "بلند"!
مهم ، نفس هایی ست
که با تو "کوتاه" و بی تو "بلند" کشیده می شود ...!
بایــــد بــــه بعضــــی پســــرا گفــــت :
آهــــای پســــر ...
حواســــت باشــــه ...!
ایــــن دختــــری كــــه بــــه تــــو دل داده ,
خیلی هــــا در " آرزوی نیــــم نگاهــــش " هستنــــد ...
لیاقــــت داشتــــه بــــاش ..............!
ما آدما ..
هنوزم مثل بچگیامون ..
هرکی بیشتر باهامون بازی کنه ،
بیشتر دوست داریم ..
درد من تنهایی نیس
درد من این است که
هر روز از خودم میپرسم؟
مگر خودش مرا انتخاب نکرد؟
میدونی بی شعور کیه؟
اونیه که میدونه دوسش داری
میدونه داری واسش دیوونه میشی
میدونه به خاطرش خواب نداری
ولی هیچی براش مهم نیس...
به صدایت معتاد شده بودم...
رفتی!!!
حالا هر روز خاطره تزریق میکنم!
امتحان رانندگی داشتم
سرهنگ پرسید:
کجاها دور زدن ممنوعه ؟
منم گفتم تو عالم رفاقت
گفت:پیاده شو تو قبولی
روز جهانی رفاقت مبارک...
وقتی دو عاشق از هم جدا میشن ...
دیگه نمیتونن مثل قبل دوست باشن ...
چون به قلب همدیگه زخم زدن ...
نمیتونن دشمن همدیگه باشن ...
چون زمانی عاشق بودن ..
تـو چـه میفـَهمی از روزگـآرم..
از دلتـَنگی ام...
، گـآهی بـﮧ خـُدا الـتــمـآس میکُنــَم
خوابــَت را ببینــَم،
میفـَهمی؟!!
فقـط خوابـــَت را...
دنـــــیـــــــا :
بازی هایت را سرم درآوردی
گرفتنی ها را گرفتی
دادنی ها را ندادی
حسرت ها را کاشتی
زخم ها را زدی
دیگر بس است چون چیزی نمانده ، بگذار بخوابم …
محتاج یک خواب بی بیدارم !
اشتباه من اینجا بود
که هر جا رنجیدم لبخند زدم
همه فکر کردن درد ندارم محکمتر زدند!!
یه وقتایی باید رفت ...!
اونم با پای خودت ...!
باید جاتو تو زندگی بعضیا خالی کنی ...!
درسته تو شلوغیاشون متوجه نمیشن چی میشه !
ولی بدون ...
یه روزی ...
یه جایی ...
بد جوری یادت میوفتن که دیگه خیلی دیر شده ...!
خیلی دیر ...
دلـــَم گرفتــﮧ...
از همــﮧ ی بــی تفآوتــی هآ...
از همــﮧ فــَرآموشی هآ...
از هَمﮧ بــی اعتمــآدی هآ...
کــآش معلــمی بود و انشـ ـ ـــآیی مــی خوآســت...
"روزگــآر خود رآ چگونــه مــی گــُذرآنید؟؟؟..........
کل دنیا را هم که داشته باشی...
باز هم دلت می خواهد...
بعضی وقت ها... فقط بعضی وقت ها...
برای یک لحظه هم که شده...
همه ی دنیای یک نفر باشی...
دوست داشتن:
زبان، زمان، راه، دلیل و نشانه نمیخواهد
دوست داشتن، دل می خواهد
و یک “من” میخواهد و یک “تو”!
دیــــگر برایم مهم نیستــــ ...
برایـــم مهم نیست دیگران
چه میگویند !
زیرا
من فقط خودم هستم ...
خودم ، که عاشق تو هستم
.
.
.
دوستت دارم
مـَـ ــن دیــ ــوانـــه ی آن لـَ ـحـظـه ای هَــسـ ــتَـمــ
کــ ــــه تـــــ ــــ ــــ ـــو دلــ ــتَــنــ ــگـَم شَـ ـــویــ
و مــ ــحــ ــکـَـ ـم مـَـــ ــرا در آغــ ــــوشــ بـگـ ـیـریــ
و شـ ـیـطَنتــ بـ ـار بـبـوسی اَمــ و مـَ ـن نــگـذارَمــ
عشق من
بـ ـوسـ ـه بـ ـا لـَجـبـ ـازیــ بیشـ ــتَـر میــ چَـ ــسبَـد...
هی دختر جان ....
•خودت رو جمع و جور کن !
•اینجا پسرانش همه تشنه اند !
•مریدان خدا پسران را طوری تشنه شهوت گذاشته اند .....
•که عده ای از آنها به یاد خواهر خود هم میزنند .... !!!
•چاک سینه و مانتو ات را ببند !!!
•... ... اینان از کودگی عطش سینه داشته اند
•خودت رو جمع و جور کن
•اینجا به دختری که کفش پاشنه بلند و موی بلند و چشم های عسلی دارد
•نمیگویند بانو •خطابت می کنند فاحشه ...